محل تبلیغات شما

مـن آواره­ ی نـاکـجـــــایـی­ تــریــن ردّپــــایــم

چه بـی انتهـــایم خـدایــا، چه بی ­انتهــــایـم

مـــرا دارد از خــود تهــی می­ کنــــد ذرّه ذرّه

همان حسّ گنگی که می­ جوشد از ژرفنایم

پُــــرم از غریبـیّ و لبـــریزم از بـی ­شکیبــی

خدایـا نمی­ دانـم امشـب کی­ام، در کجــایم

من و جستجوی تو ای نبض پنهان هسـتی

کجــای زمیــن و زمــانی؟ بگـــو تـا بیــــایم

بگــو از کجـای دلــم می ­وزی، سایه­ روشـن

کـه مـن بــا غریبــانگـی­ های تـو آشنــــایـم 

کبودای زخمی که گل می­ کنی در سـکوتم

بنفشای بغضی که سر می­ کشی از صدایم

چو یک قاصـدک در پریشانی دسـت طوفان

در آشــوب بی ­ســـاحل یـادهـایت، رهـــایم

چو فانوس چشـمانم از آتش و انتظار است

بیــــا، ورنـه تا صبـح می­ پـژمـرد روشنـــــایم

هنــوز این منـم خیــره بر امتـــداد همیشه

که روزی تـو می­ آیی از آن­سوی لحظه­ هایم

استاد روزبه از شعرای بزرگ بروجرد هستند سلامت و پایدار باشند

تقدیم به سقای تشنگان حضرت عباس (ع)

شعری از استاد عزیزم دکتر محمد رضا روزبه

می­ ,بی ,بـی ,روزبه ,تـو ,مـن ,رهـــایمچو فانوس ,فانوس چشـمانم ,چشـمانم از ,یـادهـایت، رهـــایمچو ,­ســـاحل یـادهـایت،

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها